سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1106) سوره عبس (80) آیه 20 ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ (بقیه احادی

 

 

9) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

کسی که بدانچه بداند عمل کند از آنچه نداند کفایت شود.

التوحید (للصدوق)، ص416؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص133

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ النَّخَعِیِّ الْقَاضِی قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ کُفِیَ مَا لَمْ یَعْلَمْ.[1]

ب. از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

کسی که بدانچه بداند عمل کند خداوند علم آنچه را که نمی‌داند نزد به وی به ارث گذارد.

الفصول المختارة، ص107؛ الخرائج و الجرائح، ج‏3، ص1058

قَال النَّبِیّ ص:

مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ [عَلِمَ] وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ.

ج. از امام باقر ع روایت شده است:

کسی که بدانچه می‌داند عمل کند خداوند متعال آنچه نمی‌داند را به وی تعلیم دهد.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص102؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص301

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَا لَمْ یَعْلَم‏.

 

10) الف و ب. با سندهای مختلف روایت شده که امام صادق فرمودند:

همانا خداوند عز و جل بر مردم بر اساس آنچه بدانها داده و بدانها شناسانده احتجاج می‌کند.

التوحید (للصدوق)، ص410-411

الف. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ ابْنِ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَ مَا عَرَّفَهُمُ.

ب. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ‏ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَ مَا عَرَّفَهُمْ‏ .

ج. همین حدیث با سندی دیگر و با طول و تفصیل بیشتری چنین از ایشان روایت شده است که:

حمزه بن طیار می‌گوید امام صادق ع به من فرمود: بنویس: و چنین املاء کرد:

همانا دیدگاه ما این است که خداوند عز و جل بر مردم بر اساس آنچه بدانها داده و بدانها شناسانده احتجاج می‌کند. سپ پیامبری به سوی ایشان فرستاد و کتابی بر ایشان نازل فرمود و در آن امر و نهی‌ای کرد؛ پس در آن به نماز و روزه امر کرد؛ و در عین حال کاری کرد که پیامبرش ص در وقت نمازش خواب بماند و فرمود: من تو را خواباندم و بیدارت کردم، پس برو و نماز [قضا] بجا آور تا بدانند که وقتی چنین چیزی برایشان رخ داد چه کنند و چنین نشود که گمان کنند که اگر کسی از نمازش خواب ماند دیگر هلاک شده است؛ و همین طور روزه، من تو را مریض می‌کنم و سالم می‌گردانم و هنگامی که شفایت دادم قضای آن را بجا آور.

سپس امام صادق ع فرمود: و این چنین است که وقتی به همه اشیاء بنگری احدی را نمی‌یابی که در مضیقه باشد [= راهی برای خروجش از مضیقه قرار داده نشده باشد] و برای خداوند علیه او حجتی هست و او را در این خصوص مشیتی است؛ و نمی‌گویم که آنان [صرفا] آنچه خودشان خواستند انجام دادند [و از مشیت خداوند خارج شدند].

سپس فرمود: همانا خداوند هدایت می‌کند و گمراه می‌گرداند؛ و فرمود: بدانان امری داده نشد مگر اینکه کمتر از حد و توان آنان بود و هرچه که مردم بدان امر شده‌اند توان آن را دارند و هر چیزی که توانش را نداشته باشند از عهده آنان برداشته شده است؛ ولی در اکثر مردم خیری نیست.

سپس فرمودند: «بر ضعیفان و بیماران و کسانى که چیزى پیدا نمى‏کنند که هزینه کنند حرجى نیست اگر براى خدا و رسولش خیرخواهى کنند» (توبه/91) پس از عهده آنان برداشته شد؛ «بر نیکوکاران هیچ راهى [براى مؤاخذه و عقاب] نیست و خداوند بسیار آمرزنده و رحیم است. و نه بر کسانى که چون به نزد تو آمدند که آنها را سوار [مرکبى برای جهاد] کنى» (توبه/91-92) پس از عهده آنان برداشته شد زیرا ندارند.

التوحید (للصدوق)، ص413

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ ره عَنِ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِی: اکْتُبْ! فَأَمْلَى عَلَیَّ:

إِنَّ مِنْ قَوْلِنَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَحْتَجُّ عَلَى الْعِبَادِ بِمَا آتَاهُمْ وَ مَا عَرَّفَهُمْ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ، فَأَمَرَ فِیهِ وَ نَهَى. أَمَرَ فِیهِ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ، فَأَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ الصَّلَاةِ، فَقَالَ: أَنَا أُنِیمُکَ وَ أَنَا أُوقِظُکَ فَاذْهَبْ فَصَلِّ لِیَعْلَمُوا إِذَا أَصَابَهُمْ ذَلِکَ کَیْفَ یَصْنَعُونَ، لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ إِذَا نَامَ عَنْهَا هَلَکَ؛ وَ کَذَلِکَ الصِّیَامُ أَنَا أُمْرِضُکَ وَ أَنَا أُصَحِّحُکَ فَإِذَا شَفَیْتُکَ فَاقْضِهِ.

ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: وَ کَذَلِکَ إِذَا نَظَرْتَ إِلَى جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ لَمْ تَجِدْ أَحَداً فِی ضِیقٍ وَ لَمْ تَجِدْ أَحَداً إِلَّا وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ الْحُجَّةُ وَ لَهُ فِیهِ الْمَشِیَّةُ وَ لَا أَقُولُ إِنَّهُمْ مَا شَاءُوا صَنَعُوا.

ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یَهْدِی وَ یُضِلُّ. وَ قَالَ: وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِدُونِ سَعَتِهِمْ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ أُمِرَ النَّاسُ بِهِ فَهُمْ یَسَعُونَ لَهُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لَا یَسَعُونَ لَهُ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا خَیْرَ فِیهِمْ.

ثُمَّ قَالَ: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ»‏ فَوَضَعَ عَنْهُمْ «ما عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. وَ لا عَلَى الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ»‏ الْآیَةَ؛ فَوَضَعَ عَنْهُمْ لِأَنَّهُمْ لَا یَجِدُونَ.

 

11) از امام صادق ع روایت شده است:

همسر عثمان بن مظعون نزد رسول الله ص رفت و گفت: یا رسول الله! عثمان روز روزه می‌گیرد و شب به قیام برای عبادت برمی‌خیزد [کنایه از اینکه شب و روزش فقط به عبادت مشغول است و کاری به کار ما ندارد].

رسول الله خشمگین برخاستند تا نزد عثمان بن مظعون رسیدند و دیدند که در حال نماز است. عثمان بن مظعون چون متوجه آمدن رسول الله ص شد سریع نمازش را تمام کرد.

پیامبر ص فرمود: عثمان! خداوند متعال مرا بر اساس رهبانیت مبعوث نفرمود؛‌بلکه مرا بر اساس دین حنیف سهله سمحه [دینی همراه با تساهل و تسامح] مبعوث فرمود: من روزه می‌گیرم و نماز می‌خوانم؛ و در عین حال با خانواده‌ام همبستر می‌شوم. پس هرکس فطرت مرا دوست دارد به سنت من عمل نماید و نکاح، سنت من است.

الکافی، ج‏5، ص494

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ. فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً یَحْمِلُ نَعْلَیْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ یُصَلِّی. فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِینَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص.

فَقَالَ لَهُ: یَا عُثْمَانُ لَمْ یُرْسِلْنِی اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِیَّةِ وَ لَکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّی وَ أَلْمِسُ أَهْلِی فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِی فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتِی وَ مِنْ سُنَّتِیَ النِّکَاح‏.

ب. این واقعه در منابع اهل سنت چنین روایت شده است:

یکبار رسول الله ص از مقابل منزل عثمان بن مظعون می‌گذشت همسر وی را در حالتی ژولیده دید. از او پرسید: تو را چه شده است؛ آیا عثمان نگاهت نمی‌کند؟!

گفت: خیر! از فلان زمان تاکنون در بسترم نخوابیده است و مدتهاست که روزها روزه می‌گیرد و چیزی نمی‌خورد.

فرمود: به او بگو نزد من بیاید.

او نزد عثمان بن مظعون رفت و به وی اطلاع داد و وی سراغ پیامبر ص آمد و ایشان را در مسجد دید. نزد ایشان نشست اما ایشان از او روگرداندند. وی به گریه افتاد و گفت: آیا مطلب بدی درباره من شنیده‌اید؟

فرمود: تو همان کسی هستی که هر روز روزه می‌گیری و هر شب به بعادت می‌ایستی و به بستر نمی‌روی؟

گفت: بله؛ به امید رسیدن به مراتب بالایی از خوبی چنین می‌کنم.

فرمود: همانا چشم تو سهمی دارد؛ و بدنت سهمی دارد؛ و همسرت سهمی دارد؛‌پس روزه بگیر؛ اما گاهی هم غذا بخور؛ بخواب و البته گاه [برای عبادت] قیام کن؛ و سراغ همسرت هم برو. همانا من گاهی روزه می‌گیرم و گاه افطار می‌کنم؛ گاهی می‌خوابم و گاه قیام میکنم؛ سراغ همسرانم می‌روم؛‌پس هرکس سنت مرا رعایت کند هدایت شود و هرکس آن را ترک کند گمراه شود. هر عملی یک حالت نشار و رغبت دارد و برای هر حالت نشاط و رغبتی یک حالت سستی و رخوتی هست؛ پس اگر آن سستی و رخوت به غفلت [ترک عمل] منجر شود شخص به هلاکت می‌افتد؛ ولی اگر آن حالتی که غفلت غلبه دارد در حد واجب بسنده شود به صاحبش ضرری نمی‌رسد؛ پس آن مقداری عمل کند که طاقتش را داری؛ و همانا من بر دین حنیف سمحه [دارای تسامح] مبعوث شده‌ام؛ پس عبادت پروردگارت را بر خود سنگین مکن که نمی‌دانی چه اندازه طول عمرت چقدر است!

المعجم الکبیر (للطبرانی) ج8، ص222

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ثنا صَدَقَةُ بْنُ خَالِدٍ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی الْعَاتِکَةِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَزِیدَ، عَنِ الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ:

خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص، فَمَرَّ بِبَیْتِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، فَقَامَ عَلَى بَابِ الْبَیْتِ، فَقَالَ: «مَالَکِ یَا کُحَیْلَةُ مُبْتَذِلَةً، أَلَیْسَ عُثْمَانُ شَاهِدًا؟»

قَالَتْ: بَلَى وَمَا اضْطَجَعَ عَلَى فِرَاشِی مُنْذُ کَذَا وَکَذَا، وَیَصُومُ الدَّهْرَ فَمَا یُفْطِرُ.

فَقَالَ: «مُرِیهِ أَنْ یَأْتِیَنِی».

فَلَمَّا جَاءَ، قَالَتْ لَهُ، فَانْطَلَقَ إِلَیْهِ، فَوَجَدَهُ فِی الْمَسْجِدِ فَجَلَسَ إِلَیْهِ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَبَکَى، ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ بَلَغَکَ عَنِّی أَمْرٌ؟

قَالَ: «أَنْتَ الَّذِی تَصُومُ الدَّهْرَ، وَتَقُومُ اللَّیْلَ لَا تَضَعُ جَنْبَکَ عَلَى فِرَاشٍ؟»

قَالَ عُثْمَانُ: قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ أَلْتَمِسُ الْخَیْرَ.

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: «لِعَیْنِکَ حَظٌّ، وَلِجَسَدِکَ حَظٌّ، وَلِزَوْجِکَ حَظٌّ، فَصُمْ وَأَفْطِرْ، وَنَمْ وَقُمْ، وَائْتِ زَوْجَکَ، فَإِنِّی أَنَا أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأَنَامُ وَأَقُومُ، وَآتِی النِّسَاءَ، فَمَنْ أَخَذَ بِسُنَّتِی فَقَدِ اهْتَدَى، وَمَنْ تَرَکَهَا ضَلَّ، فَإِنَّ لِکُلِّ عَمِلٍ شِرَّةٌ، وَلِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَإِذَا کَانَتِ الْفَتْرَةُ إِلَى الْغَفْلَةِ فَهِی الْهَلَکَةُ، وَإِذَا کَانَتِ الْغَفْلَةُ إِلَى الْفَرِیضَةِ، لَا یَضُرُّ صَاحِبَهَا شَیْئًا، فَخُذْ مِنَ الْعَمَلِ بِمَا تُطِیقُ، وَإِنِّی إِنَّمَا بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَةِ، فَلَا تَثْقِلْ عَلَیْکَ عِبَادَةَ رَبِّکَ لَا تَدْرِی مَا طُولُ عُمُرِکَ.»

این واقعه در المعجم الکبیر (للطبرانی)، ج8، ص170) با اندک تفاوتی در تعابیر نیز آمده است.[2]

ج. در همین راستا واقعه دیگری نیز در منابع اهل سنت آمده است بدین بیان که:

ابوامامه می‌گوید: در یکی از جنگها همراه با رسول الله در راه بودیم که در راه، یکی از همراهان ما به غاری رسید که در آن آبی بود و با خود گفت: من دیگر اینجا ساکن خواهم شد؛ از آب اینجا می‌نوشم و از گیاهان و حبوباتی که اطراف اینجا روییده تغذیه می‌کنم و از دنیا کناره می‌گیرم. سپس با خود گفت بهتر است سراغ رسول الله ص بروم و این را برایشان بگویم و اگر اجازه داد چنین کنم وگرنه چنین نکنم.

پس سراغ رسول الله ص آمد و گفت: ای پیامبر خدا ص! من غاری یافتم که در آنجا در حد نیاز من آب و حبوبات یافت می‌شد؛ با خود گفتم که اینجا بمانم و از دنیا کناره‌گیری کنم.

پیامبر ص فرمود: من بر اساس یهودیت یا نصرانیت مبعوث نشده‌ام؛ بلکه بر اساس دین حنیف سمحه [=دارای تسامح] مبعوث شده‌ام؛ به کسی که جان محمد ص به دست اوست سوگند قدم برداشتنی در صبح یا شام در راه خدا از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و یک نفر از شما در صف بایستد* برایش بهتر از شصت سال نمازش است.

*پی‌نوشت: مقصود از ایستادن در صف، می‌تواند صف نماز جماعت باشد؛ و می‌تواند کنایه از شرکت در جهاد با دشمنان خدا و حضور در صف مجاهدین باشد.

مسند أحمد، ج36، ص623-624؛ المعجم الکبیر (للطبرانی)، ج8، ص216

حَدَّثَنَا أَبُو الْمُغِیرَةِ، حَدَّثَنَا مُعَانُ بْنُ رِفَاعَةَ، حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ:

خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ص فِی سَرِیَّةٍ مِنْ سَرَایَاهُ قَالَ: فَمَرَّ رَجُلٌ بِغَارٍ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَاءٍ قَالَ: فَحَدَّثَ نَفْسَهُ بِأَنْ یُقِیمَ فِی ذَلِکَ الْغَارِ فَیَقُوتُهُ مَا کَانَ فِیهِ مِنْ مَاءٍ وَیُصِیبُ مَا حَوْلَهُ مِنَ الْبَقْلِ، وَیَتَخَلَّى مِنَ الدُّنْیَا، ثُمَّ قَالَ: لَوْ أَنِّی أَتَیْتُ نَبِیَّ اللهِ ص، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهُ فَإِنْ أَذِنَ لِی فَعَلْتُ، وَإِلَّا لَمْ أَفْعَلْ. فَأَتَاهُ فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللهِ، إِنِّی مَرَرْتُ بِغَارٍ فِیهِ مَا یَقُوتُنِی مِنَ الْمَاءِ وَالْبَقْلِ، فَحَدَّثَتْنِی نَفْسِی بِأَنْ أُقِیمَ فِیهِ وَأَتَخَلَّى مِنَ الدُّنْیَا.

قَالَ: فَقَالَ النَّبِیُّ ص: إِنِّی لَمْ أُبْعَثْ بِالْیَهُودِیَّةِ وَلَا بِالنَّصْرَانِیَّةِ، وَلَکِنِّی بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَةِ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَغَدْوَةٌ أَوْ رَوْحَةٌ فِی سَبِیلِ اللهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَلَمُقَامُ أَحَدِکُمْ فِی الصَّفِّ خَیْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ سِتِّینَ سَنَةً.

نکته: با اینکه تعبیر اینکه پیامبر فرموده باشد من بر شریعت سمحه سهله مبعوث شده‌ام بسیار شایع است و در بسیاری از کتب لغت قدیمی، تعبیر «بعثت بالحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَة السَّهْلَة» به عنوان حدیث نبوی یافت می‌شود (مثلا: الفائق فی غریب الحدیث، ج‏2، ص93؛ النهایة، ج‏1، ص451؛ لسان العرب، ج‏9، ص58؛ مجمع البحرین، ج‏5، ص41؛ تاج العروس، ج‏12، ص152) اما غیر از همان حدیث کافی در منابع حدیثی شیعه و سنی حدیث دیگری از پیامبر که این دو کلمه را با هم داشته باشد یافت نشد. البته:

د. در منابع شیعه یک حدیث بدون سند از پیامبر اکرم ص یافت شد که ایشان فرموده‌اند:

من بر اساس دین حنیف سمحه سهله‌ای که سفید و نورانی است به سوی شما مبعوث شده‌ام.

بحار الأنوار، ج‏30، ص548

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

بُعِثْتُ إِلَیْکُمْ بِالْحَنَفِیَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ الْبَیْضَاء.

و در منابع اهل سنت این مطلب از جانب پیامبر فقط با عبارت «دین حنیف سمحه» بارها و بارها آمده است؛ مثلا:

ه. از عایشه نقل شده که یکبار رسول الله ص فرمود:

یهود می‌داند که در دین ما گشایش هست؛ همانا من با دین حنیف سمحه‌ای [= دارای تسامح] فرستاده شده‌ام.

مسند أحمد، ج41، ص349؛ ج43، ص115[3]

حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: قَالَ لِی عُرْوَةُ، إِنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ:

قَالَ رَسُولُ اللهِ ص یَوْمَئِذٍ: لَتَعْلَمُ یَهُودُ أَنَّ فِی دِینِنَا فُسْحَةً، إِنِّی أُرْسِلْتُ بِحَنِیفِیَّةٍ سَمْحَةٍ.

و. از ابن عباس روایت شده که به رسول الله ص گفته شد: چه دینی نزد خداوند محبوبتر است؟ [در نقل دیگر: ‌کدام اسلام برتر است]؟

فرمودند: حنیف سمحه [= دارای تسامح].

مسند أحمد، ج4، ص17

حَدَّثَنِی یَزِیدُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:

قِیلَ لِرَسُولِ اللهِ ص: أَیُّ الْأَدْیَانِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ؟

قَالَ: الْحَنِیفِیَّةُ السَّمْحَةُ.

المعجم الکبیر (للطبرانی) ج11، ص227؛ المعجم الأوسط، ج1، ص300

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ دَاوُدَ الْمَکِّیُّ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الرَّازِیُّ، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مِغْرَاءَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ:

قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَیُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟

قَالَ: «حَنِیفِیَّةٌ سَمْحَةٌ»

ز. روایت شده است که از امیرالمومنین ع سوال شد:

آیا وضو گرفتن با آبی که جماعتی از مسلمین با آن وضو گرفته‌اند [مثلا حوضی که عده‌ای از آن آب وضو می‌گیرند] برای شما دوست‌داشتنی‌تر است یا وضو گرفتن از یک تنگ سفیدی که درش هم پوشیده است [کنایه از ظرف بسیار تمیز و بهداشتی]؟

فرمودند: خیر؛ بلکه از همان آبی که جماعتی از مسلمین با آن وضو گرفته‌اند؛ همانا محبوبترین دین شما نزد خداوند دین حنیفی است که سمحه و سهله باشد.

من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 12

وَ سُئِلَ عَلِیٌّ ع: أَ یُتَوَضَّأُ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ یُتَوَضَّأُ مِنْ رَکْوٍ أَبْیَضَ مُخَمَّرٍ؟

فَقَالَ: لَا بَلْ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَإِنَّ أَحَبَّ دِینِکُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِیفِیَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَة.

نکته‌ای درباره تسامح و تساهل دینی:

روایات فوق بخوبی نشان می‌دهد مقصود از دین سمحه و سهله یا تسامح و تساهل در دین، اصلا بی‌قیدی و هر کاری را هر طوری انجام دادن نیست؛ بلکه این تعبیر در مقابل کسانی که انجام وظایف دینی را به نحوی سختگیرانه و فوق روالهای متعارف پیگیری می‌کردند آمده؛ و مقصود از آنکه بنای دین بر آسان گرفتن است، این است که اعمال شریعت را به نحو متعارف و عادی باید انجام داد؛ نه اینکه انجام ندادن وظایف شریعت چندان مهم نباشد! و به بهانه تساهل و تسامح، بی‌قیدی و بی‌اعتنایی به واجبات دینی ترویج شود.

 

12) در اشعاری منسوب به امیرالمومنین ع آمده است که ایشان فرمودند:

دوای تو در خودت است و نمی‌بینی؟! / و دردت هم از خودت است و احساس نمی‌کنی؟!

آیا می‌پنداری که تو جرمی کوچک هستی؟ / در حالی که بزرگترین عالم درون تو پیچیده شده است.

پس [و] همانا تو آن کتاب مبینی هستی که / با حروفش امر پنهان آشکار می‌شود؛

پس [و] چه نیازی به بیرون داری / که از تو با آنچه نوشته می‌شود خبر دهد؟!

روضة المتقین، ج‏2، ص81؛ الوافی، ج‏2، ص319؛ تفسیر الصافی، ج‏1، ص92؛ دیوان أمیرالمؤمنین علیه السلام، ص175[4]؛ مرآة العقول، ج‏3، ص272؛ ج11، ص362

عن امیرالمومنین ع:

دَواؤُکَ فیکَ وَ ما تُبصِرُ / وَ دَاؤُکَ مِنکَ وَ ما تَشعُرُ

وَ تَحْسَبُ [أَتَزعُمُ] أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ / وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَرُ

وَ أَنْتَ [فَأَنتَ] الْکِتَابُ الْمُبِینُ الَّذِی / بِأَحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَر

فَلا [ولا] حاجَةَ لَکَ فی خارِجٍ/ یُخْبَرُ عَنکَ بِما سَطَروا

تکلمه:

متن شعر بر اساس نقلی که در مرآة العقول، ج11، ص362 آمده گذاشته شد. تمام منابع دیگری که در بالا ذکرشد فاقد بیت آخر می‌باشند؛ و در اینها اینکه دو عبارت «وَما تُبصِرُ» و «وَما تَشعُرُ» در بیت اول مربوط به مصراع اول باشند یا دوم اختلافی است. البته این نقل چهار بیتی از این شعر در سایت الدیوان (به آدرس: https://www.aldiwan.net/poem31063.html) نیز آمده است با این تفاوت که بیت دوم با عبارت «أَتَزعُمُ» شروع می‌شود (که در بسیاری از نقلهای مذکور در منابع فوق هم همین طور است) و مصراع آخر آن بدین صورت است: «وَ فِکرُکَ فیکَ وَ ما تُصدرُ» که با توجه به اینکه «ما» موصوله باشد یا نافیه (و به تبع آن، فعل تصدر معلوم باشد یا مجهول)، دست کم دو معنا برایش محتمل است: «در حالی که فکرت در توست و نیز آنچه از تو بیرون می‌آید؛ در حالی که فکرت در توست و هنوز آن را بیرون نداده‌ای». البته این بیت آخر در تفسیر سید حیدر آملی (قرن8) بدین صورت آمده است، که بعید[5] به نظر می‌رسد: «و أنت الوجود و نفس الوجود / و ما فیک موجود لا تحصر: تو وجود هستی و خود وجودی؛ و در تو موجود[ات] غیرقابل شمارش جمع شده است» (تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج‏1، ص254[6]).

 

 


[1] . این حدیث به طور طولانی‌تر از پیامبر اکرم ص هم روایت شده است:

«إنّ طالب العلم یستغفر له کلّ شی‏ء حتّى دوابّ الأرض و هوامها، و یشیّعه ألف ملک حتّى یرجع، و من سلک طریقا إلى علم سلک اللّه تعالى به طرق الجنّة، و الملائکة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به، و یستغفر لطلّاب العلم من فی‏ السماء و من فی الأرضین حتّى الحیتان فی البحار، و فضل العالم على العبد کفضل القمر على سائر النجوم لیلة البدر، و العلماء ورثة الأنبیاء، لأنّهم لم یورثوا دینارا و لا درهما و لکن ورثوا العلم، فمن أخذ به أخذ بحظّ وافر، و من عمل بما علم کفی ما لم یعلم. (غرر الأخبار (دیلمی)، ص42-43). در پاورقی همین کتاب، منبع این حدیث را از کتب اهل سنت آورده است بدین بیان: انظر: سنن الترمذیّ 5: 48/ 2682، مسند أحمد 5: 196/ 21763، سنن أبی داود 3: 317/ 3641.

[2] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْمُعَلَّى الدِّمَشْقِیُّ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ح وحَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ دُحَیْمٍ، ثنا أَبِی ح، وحَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ، ثنا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ، قَالُوا: ثنا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، ثنا عُفَیْرُ بْنُ مَعْدَانَ، عَنْ سُلَیْمِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ أَبِی أُمَامَةَ، رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ امْرَأَةً جَمِیلَةً عِطْرِةٌ، تُحِبُّ اللِّبَاسَ، وَالْهَیْأَةَ لِزَوْجِهَا، فَزَارَتْهَا عَائِشَةُ وَهِیَ تَفِلَةٌ قَالَت: مَا حَالُکِ هَذِهِ؟ قَالَتْ: إِنَّ نَفَرًا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ مِنْهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَعَبْدُ اللهِ بْنُ رَوَاحَةَ، وَعُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ قَدْ تَخَلَّوْا لِلْعِبَادَةِ، وَامْتَنَعُوا مِنَ النِّسَاءِ، وَأَکْلِ اللَّحْمِ وَصَامُوا النَّهَارَ، وَقَامُوا اللَّیْلَ، فَکَرِهْتُ أَنْ أُرِیَهُ مِنْ حَالِی مَا یَدْعُوهُ إِلَى مَا عِنْدِی لِمَا یُخَلِّی لَهُ، فَلَمَّا دَخَلَ النَّبِیُّ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ أَخْبَرَتْهُ عَائِشَةُ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ نَعْلَهُ، فَحَمَلَهَا بِالسَّبَّابَةِ مِنْ إِصْبَعِهِ الْیُسْرَى، ثُمَّ انْطَلَقَ سَرِیعًا حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهِمْ، فَسَأَلَهُمْ عَنْ حَالِهِمْ، قَالُوا: أَرَدْنَا الْخَیْرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ: «إِنَّمَا بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَةِ، وَلَمْ أُبْعَثْ بِالرَّهْبَانِیَّةِ الْبِدْعَةِ، أَلَا وَإِنَّ أَقْوَامًا ابْتَدَعُوا الرَّهْبَانِیَّةَ فَکُتِبَتْ عَلَیْهِمْ، فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا، أَلَا فَکُلُوا اللَّحْمَ، وَائْتُوا النِّسَاءَ، وَصُومُوا وَأَفْطِرُوا، وَصَلُّوا وَنَامُوا، فَإِنِّی بِذَلِکَ أُمِرْتُ.

[3] حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ، أَخْبَرَنَا ابْنُ أَبِی الزِّنَادِ، عَنْ أَبِی الزِّنَادِ، قَالَ: قَالَ لِی عُرْوَةُ، إِنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص یَوْمَئِذٍ " لِتَعْلَمَ یَهُودُ أَنَّ فِی دِینِنَا فُسْحَةً إِنِّی أُرْسِلْتُ بِحَنِیفِیَّةٍ سَمْحَةٍ.

[4]. در نسخه دیوان امیرالمومنین ع بیت اول بدین صورت است: دَوَاؤُکَ فِیکَ وَ مَا تَشْعُرُ / وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ مَا تَنْظُرُ

و در تفسیر صافی بدین صورت:

[5] . وجه بعید دانستنش این است که کلمات وجود و موجود در زمان امیرالمومنین ع هنوز به معنای رایج در فلسفه اسلامی به کار نمی‌رفته است. حتی تا زمان امام سجاد هم کلمه موجود کاملا در معنای لغوی اش (یافت شده) ‌به کار می‌رفته که بر خدا اطلاق نمی‌شود چنانکه در کلمات امام سجاد ع در دعای روز عرفه داریم: «أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَکُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً.» (صحیفه سجادیه، دعای 47)

[6] . یقول أمیر المؤمنین (ع):

دواءک فیک و ما تشعر    و داؤک منک و تستکثر

و تزعم أنّک جرم صغیر    و فیک انطوى العالم الأکبر

و أنت الکتاب المبین الذی    باحرفه یظهر المضمر

و أنت الوجود و نفس الوجود    و ما فیک موجود لا تحصر